من اگرگاهی عاشقانه مینویسم نه عاشقم ونه شکست خورده........فقط مینویسم تاعشق یاد قلبم بماند..من دراین غوغای خیانت ها..دروغ ها ..هوس ها تمرین ادم بودن میکنم...
شب میشه چراغ اتاقو خاموش میکنی پتورومیکشی روسرت گلوت درد میگیره..صدات بالا نمیاد..چونت میلرزه..نبضت تند تند میزنه..یه قطره اشک از گوشه چشمت میاد...میخندی وبه خودت میگی بیخیال رفت ک رفت...یهو قلبت درد میگیره بغضت میترکه..زمینوچنگ میزنی وبه یه بی معرفت فکرمیکنی..به خودت میگی گریه نکن تو قویتر از این حرفایی..اما گریه ات بیشتر میشه میری تو فکر..کم کم بیحال میشی و خوابت میبره اینه برنامه هرشب زندگیت بعد رفتنش......
تنهام بودم چون کسی رو پیدا نکردم ک بتونم تهاییمو باهاش تقسیم کنم...تنها شدم چون کسی که تنهاییموباهاش تقسیم کردم نخواست باورم کنه...تنها میمونم چون احساساتی نیستم امااحساسم تحمل تنها شدن دوباره رو نداره.من به تاوان سادگیم تنها شدم...
خوش بحالت غریبه کسی ک دنیای من است چنان غرق تو شده ک بخاطر تو مرا نادیده میگیرد........اشک هایم را...دلتنگی هایم را.نگاهم را....بغض هایم را میبیند وچشمهایش رامیبنددفقط به خاطر تو!من مغرور را به جایی رساند ی که بغض وجودم را فرا گرفته........حسادت به تو..خوشبحالت غریبه
نظرات شما عزیزان: